مثال بستر:
کلمه «قرمز» از بستر «رنگ»، آبی دیده میشود،
از بستر «لغت»، «قرمز» خوانده میشود،
از بستر قوانین راهنمایی و رانندگی، «ایست» شنیده میشود.
روشهای «آموزش اطلاعاتی» و «آموزش تحولی» هر دو ارزشمند و به نوبه خود اثرگذار هستند. اما هر کدام از این آموزشها در حوزه متفاوتی کار میکنند.
در روش آموزش تحولی، از طریق گفتوگوها و تمرینها، فضاییرا تولید میکنیم که در آن مدیران به بستر کنونی مدیریت آگاه شده، از آن عبور میکنند و بستر نوینی برای مدیریت، سازمان و کار خلق میکنند. این بستر نوین، سطح تازهای از نوآوری، خلاقیت و اثرگذاری را میسر میکند که نتایج ماورای تصور، بازده طبیعی آن است.
به طور خلاصه، در اینجا تمایز بین «دانستن» و «تحولِ وجود» مورد نظر است. یعنی تمایز بین اینکه مدیران محتواییرا به عنوان «دانش» یاد گرفتهاند، یا از طریق تحول بستر «وجودشان» تحول یافتهاست.
برای مثال، اگر شما در مورد شنا چندین کتاب بخوانید و چندین فیلم ببینید، با همه دانشی که کسب کردهاید، ممکن است بتوانید ساعتها در مورد شنا سخنرانی کنید، اما باز هم در استخر غرق میشوید؛ از طرف دیگر اگر 2 ساعت با یک مربی شنا کار کنید، در آب غوطهور میشوید و ناگهان میبینید که در حال شنا کردن هستید.
برای مثال، استیون جابز (Steven Jobs) مدیرعامل سابق شرکت اپل این تعهدرا خلق و بیان کرد: «کامپیوتری میسازیم که در جیب جا شود و با یک دگمه کار کند». هرچند در آن زمان این «تعهد» واقعیت نداشت، اما با این «تعهد» فضایی ایجاد کرد که مدیران و کارکنان از دیدگاه نوینی دست به عملکردهای جدیدی زدند و نتایج ماورای انتظاری ایجاد کردند که الان این کامپیوتر در جیب شماست.
این برنامه برای مدیرانی تدارک دیدهشده که متعهد هستند دامنهی امکانات شرکتشانرا گسترش دهند. افرادی که متعهدند آیندهای که پیش نیامده و خودبهخود هم اتفاق نخواهد افتاد را محقق کنند.